نسل سوخته
نسل سوخته

 

متولدین دهه‌ی چهل و پنجاه خود را نسل سوخته می‌دانند،.
نسل سوخته نسل یا نسل‌هایی نیستند که روزگار بی‌ثباتی و اضطراب و تنگ‌دستی را از دیگران به میراث برده باشند؛ نسل سوخته نسلی است که خود سنگ و تفنگ برداشت و خودکامه‌ی خودبین را به زیر کشید. نسل سوخته نسلی است که نه اینترنت داشت، نه موبایل, نه ماهواره؛ چماق و تیر ‌خورد و گاز اشک‌آور ریه‌هایش را ‌سوزاند، تا روزی که با «مرگ» و «درود» تخته‌سنگ را از این رو به آن رو گرداند و هنوز پشت تخته‌سنگ را نخوانده بود.
نسل سوخته نسلی است که شادی پیروزی بر خودکامه‌اش دیری نپایید و با آتش جنگِ دیوانه‌ای چکمه در پا کرد و به جبهه رفت و یا بی‌دست و بی‌پا برگشت و یا سال‌ها بعد با موهای ریخته یا برف‌گرفته برگشت و یا در پوستری و در تابلوی نام خیابانی برگشت.
نسل سوخته نسلی است که گروهی از فرزندان آن، به تقدیر صف‌بندی‌های ناگزیر هر انقلاب، جانب تندروی را برگزیدند و بسیاری از یاران دیروزش بر چوبه‌ی دار ایستادند و برخی دیگر تا همین امروز، در سرزمین دشمن دیروز، در تبعید مالیخولیایی خودخواسته‌ای‌ می‌سوزند که نتیجه‌ی رفتار هیستریک رهبرانشان بود.
نسل سوخته متولدین نیمه‌ی دوم دهه‌ی سی تا اواخر دهه‌ی چهل‌اند؛ نسلی که نوجوانی‌اش را با اضطراب جان‌کاهِ هرروزه‌ی بگیر و ببندهای گشت‌ها و موتورسوارهایی گذراند که به خیابان‌ها و پارک‌ها می‌آمدند تا با رفتاری فرویدی، دشنام‌گویان و تحقیرکنان، حجاب دختران را پایین‌تر بکشند و دست پسرانی که آستین کوتاه پوشیده‌اند رنگ کنند. سال‌های سیاهی که یار را نمی‌توانستی در کوچه و خیابان ببینی .نسل سوخته نسلی بود که منتهای خوش‌بختی را در فرار از کشور و پناهندگی می‌دید و منتهای ثروتمندشدن را در رفتن به ژاپن و کار شبانه‌روزی. گویی به‌دنبال جوانی‌ِ ناکرده می‌گشت.
آیا نسل سوخته همان کسانی نبودند که امید داشتند و تلاش کردند و به این نتیجه رسیدند؟ معنای نسل سوخته را کسانی می‌دانند که همچون من این یکی هم‌شاگردی بغل‌دستی‌‌‌شان شهید شد و آن یکی هم‌شاگردی بغل‌دستی‌شان اعدام شد و در مرگ هر دو گریست. معنای نسل سوخته را کسانی می‌فهمند که، با هزار آرزو، خودشان این تقویم را ورق زدند و امروز، با دیده‌ی حسرت بر خاطراتشان،‌ چشم امید بر نوباوگان دارند و دست در دست جوانان.
اشکال از این‌جاست که برای «نسل» فقط صفت «سوخته» را می‌شناسیم و انگار فقط همین قبا را برتن کلمه‌ی«نسل» دوخته‌اند؛ در حالی که می‌توان، برای نسل‌های دهه‌های پنجاه و شصت، صفت‌های مناسب دیگری را،چون «نسل مظلوم» یا «نسل بدآورده» یا «نسل درگیر»،به‌کار برد، ولی «سوخته» معنای مشخص خود را دارد؛ یعنی آن‌ که از آن استفاده کردند و دورش انداختند؛ یعنی آن که همه کار کرد و دودش اول به چشم خودش رفت!
باری، از همه‌ی کسانی که خود را نسل سوخته می‌دانند عذر می‌خواهم که نسلی را از میان مدعیان این عنوان محق‌تر می‌شمرم. و می‌دانم که همه مستحق صفتِ "سوخته"‌ایم. اما کلاهمان را قاضی کنیم و حق بدهیم نسلی که هم انقلاب کرد و هم شهید داد و هم اعدامی و هم پناهنده و هم آرمان‌های صمیمانه‌اش را ازدست‌رفته دید از نسل‌های بعد از خود، برای آن که خود را نسل سوخته بنامد، شایسته‌تر می‌نماید.
 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ 1 فروردين 1386برچسب:, توسط محمود |